آرشیداآرشیدا، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 29 روز سن داره

آرشیدا فرفرک مامان و بابا

شیرین کاریهای سفر

کلمه ای که تازگیها دخمل گلم خیلی استفاده می کنه و بعد از هر خوردنی همراه مسواکش می خواد " خندون دندونه "یعنی خمیر دندون ! یه روز باهم رفته بودیم پیاده روی ،پروانه رو دیدیم به آرشیدا نشون دادم و گفتم پروانه چی می خوره ؟گفت :شیره گل ،زنبوره چی کار می کنه ؟عسل درست می کنه .عسلو کی می خوره؟ خرسه و آرشیدا شتر چی می خوره ؟گفت :خار می خوره ،خلاصه تا رسیدیم به گاوه که توی دامنه کوه ما ما می کرد به آرشیدا گفتم مامان جون گاوه چی می گه ؟گفت می گه " چه جوری بیام پائین (با صدای کلفت )! یه روز خیلی مه بود و تا پشت در ویلا مه شده بود .آرشیدا در را باز کرد و دید داره مه میاد تو با عجله گفت " مامان مامان بیا داغا دارن میان تو " گفتم چی ؟گفت:" چایا دارن...
23 مرداد 1391

قصه گویی

سلام و صد سلام  به همه دوستان گلم ،خیلی به ما لطف دارید و ماهم خیلی دوستون داریم .و اما آرشیدا دیروز ظهر که رفتم خونه حسابی گرم بود و من هم خسته (خسته روحی نه جسمی ،دیگه تحمل این اداره و سر و کله زدن با آدمهای بی منطق اینجا را ندارم ،آخه جای من اینجا نیست نمی دونم تا کی باید تحمل کنم ،یه رئیس بسواد و یه مدیر کل بی منطق ،خدا کنه یه فرجی بشه  یه تغییری تو کار من ایجاد بشه ).ها ی یه کمی سبک شدم ! خلاصه اینکه بااین وضعیت زیاد حوصله نداشتم ولی آرشیدا منتظرم بود و وقتی رسیدم خونه گفت : بیا تاب بازی ،یه کمی تاب بازی کرد و بعد گفت برام کتاب بخون 2،3تا کتاب و دیگه من نفهمیدم ،خوابم برد یه لحظه بیدار شدم دیدم آرشیدا هم خوابیده ،(ش...
3 مرداد 1391
1